داستان گربه ی هوو...
یه خانومی گربه ای داشت که هووی شوهرش شده بود. ![oh go on](http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/78.gif)
![](http://salijoon.info/mail/900407/cat/1.jpg)
آقاهه برای اینکه از شر گربه راحت بشه،
یه روز گربه رو میزنه زیر بغلش و 4 تا خیابون اونطرف تر ولش می کنه.![thumbs down](http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/112.gif)
![](http://salijoon.info/mail/900407/cat/2.jpg)
وقتی خونه میرسه
میبینه گربه هه از اون زودتر اومده خونه. ![hee hee](http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/71.gif)
![](http://salijoon.info/mail/900407/cat/3.jpg)
این کارا رو چند بار دیگه تکرار می کنه،
اما نتیجه ای نمیگیره. ![at wits' end](http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/102.gif)
![](http://salijoon.info/mail/900407/cat/4.jpg)
یک روز گربه رو بر میداره میذاره تو ماشین.
بعد از گشتن از چند تا بلوار و پل و رودخانه و. . .
خلاصه گربه رو پرت میکنه بیرون. ![rolling eyes](http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/29.gif)
![](http://salijoon.info/mail/900407/cat/5.jpg)
یک ساعت بعد، زنگ میزنه خونه. زنش گوشی رو برمیداره.
مرده میپرسه: " اون گربه کره خر خونس؟ "
زنش می گه آره. ![straight face](http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/22.gif)
![](http://salijoon.info/mail/900407/cat/6.jpg)
مرده میگه گوشی رو بده بهش،
من گم شدم !!!![rolling on the floor](http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/24.gif)
javahermarket
javahermarket
javahermarket
نظرات شما عزیزان: